اصول و اخلاقیات
فکر نکنم… یعنی واقعاً فکر میکنی جایی هست که اصول رعایت میشن؟ تو دنیایی که بزرگترا قانون مینویسن و خودشون اولین نقضکنندهاش هستن؟ اگه قراره یه آدم بااخلاق تو این دنیا باشه، من نیستم... ولی حداقلش اینه که تظاهر به اخلاق نمیکنم. همینم خودش یه جور صداقته، نه؟
# اصول محتوایی
وقتی حرف از تولید و انتشار محتوا میشه، من یه سری اصول دارم که مثلاً قراره رعایتشون کنم:
-
بهم گفتن باید صادق و شفاف باشم... خب چشم، ولی تو شهری که حتی آسمونش هم معلوم نیست، شفاف بودن یهجور شوخیه، نه فضیلت. من که یه آدم معمولیام، نه شبکه دارم، نه نهاد؛ دروغ هم که دیگه انحصاری نیست، همه باهاش زندگی میکنن — از تابلوهای تبلیغاتی تا اخباری که قراره امیدوارمون کنن. حالا اگه یکی مثل من یه چیزی گفت که دقیق نبود، بذار پای قاطی شدن واقعیت با روزمرگی. بالاخره این اطراف، خیلی چیزا با صداقت شروع نمیشن... ولی با شوخی شاید قابل تحملتر شن.
-
میگن باید به حقوق و عقاید دیگران احترام بذارم... خب معلومه، کی بدش میاد از احترام؟ فقط قبلش بگید قراره عقیدهشو باهام در میون بذاره، یا بکوبه تو صورتم. من مشکلی با تفاوت ندارم، تا وقتی نخوان باهاش قانعم کنن. گاهی واقعاً سخته — تو دنیایی که هر کی داد میزنه «فقط نظرمه!» ولی توقع داره براش بایستی تعظیم کنی. منم سعی میکنم محترم باشم، ولی وقت ندارم برای هر عقیدهای جلسه توجیهی برم. باشه، قبول دارم... عقیدهات محترمه — ولی برای خودت نگهش دار...
-
میگن باید از انتشار محتوای نامناسب و گمراهکننده پرهیز کنم… باشه، ولی اول تعریف کن «مناسب» یعنی چی؟ اگه منظورت همون چیزاییه که از فیلتر رد میشن و تهش هیچکس چیزی نفهمیده، خب آره، من نامناسبم. گمراهکننده هم؟ شاید. ولی تو دنیایی که هر چی مسیر رسمیتره، مقصدش مبهمتره، گاهی یه کم انحراف، تنها راه پیدا کردنه.
تعهدات محتوایی
-
میگن باید قبل از انتشار، صحت اطلاعات رو بررسی کنم… خب اگه اینترنت وسطش قطع نشه، یا صفحهی منبع 404 نده، شاید یه تلاشی بکنم. ولی معمولاً وقتی بالاخره بتونم سرچ کنم، دنیا یه روایت دیگهای چیده.
-
منبع و ارجاع هم خوبه — مخصوصاً وقتی خود منبع هنوز سر جاش باشه و سانسور نشده باشه. اگه نبود؟ منم مثل بقیه، به حافظهام اعتماد میکنم… یا به حس ششم.
-
بهروزرسانی محتوا؟ ببین تو شهری که ساعت و هوا هم با هم هماهنگ نیستن، اگه چیزی یادت بمونه، خودش دستاورد بزرگیه. منم معمولاً چیزی رو همونطور که هست، ول میکنم… نه از سر بیخیالی، از سر عادت به ناتمامی.
# تعامل با کاربران
تعامل؟ واژهایه که زمانی معنا داشت، وقتی حرفا برای شنیدهشدن گفته میشدن، نه برای تحلیلشدن. من هنوز تلاش میکنم پاسخ بدم، اگر بدونم کسی پشت پیام هست — نه یه الگوریتم، نه یه ذهنِ از پیش قانعشده. اینجا احترام داده نمیشه، کشف میشه؛ پاسخ، تضمین نیست، اتفاقه؛ و حریم، اگه هم وجود داشته باشه، بیشتر شبیه یه افسانهی فراموششدهست که ما هنوز وانمود میکنیم باورش داریم.
# حقوق معنوی
حقوق معنوی این روزا بیشتر شبیه اون دعاهاییه که بلند خونده میشن، ولی ته دل هیچکس باورش نداره. چیزی اگه بسته باشه، انگار ارزش داره؛ اگه آزاد باشه، لابد کسی روش حساب نکرده. تو این فضا محتوا نه بهخاطر معناش، بلکه بهخاطر قفلی که روش خورده سنجیده میشه. منم معمولاً سراغ چیزایی میرم که هنوز خاکیان، یا اونقدر دستنخوردهن که بوی خطر نمیدن.
# گزارش تخلف
اگه چیزی اینجا دیدی که به نظرت خلافه، شاید واقعاً همینطوره… یا شاید فقط زیادی نزدیک شده به چیزی که قرار بوده کسی نبینه. گزارشش رو میتونی بفرستی، راهش بازه — مثل اکثر درهایی که پشتشون کسی منتظر نیست.
قول نمیدم بررسی کنم، ولی همین که نوشتی یعنی هنوز فکر میکنی حرف زدن کاری میکنه. و خب… همینش قشنگه.